سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
بسی دانشمند که دنیا نابودش کرده است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
319136
بازدیدهای امروز وبلاگ
43
بازدیدهای دیروز وبلاگ
32
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [281]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن وصیت پدر شنبه 86 خرداد 5  ساعت 9:51 صبح

دخترم! با تو سخن می‌گویم
گوش کن، با تو سخن می‌گویم:

زندگی در نگهم گلزاریست
و تو با قامت چون نیلوفر
شاخه پر گل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل می بینم
گل گیسو ـ گل لب‌ها ـ گل لبخند شباب

من به چشمان تو گل‌های فراوان دیدم
گل تقوا ـ گل عفت ـ گل صد رنگ امید
گل فردای بزرگ ـ گل دنیای سپید

می‌خرامی و تو را می‌نگرم
چشم تو آینه روشن دنیای منست
تو همان خردنهالی که چنین بالیدی
راست، چون شاخه سر سبز و برومند شدی
همچو پر غنچه درختی، همه لبخند شدی

 

دیده بگشای و در اندیشه گلچینان باش
همه گلچین گل امروزند
همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی‌اندیشد
آن‌که گرد همه گل‌ها به هوس می‌چرخد،
بلبل عاشق نیست،
بلکه گلچین سیه کرداری‌ست
که سراسیمه دود در پی گل‌های لطیف
تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

 

تو گل شادابی
به ره باد، مرو
غافل از باغ مشو

ای گل صد پر من!
با تو در پرده سخن می‌گویم:
گل چو پژمرده شود، جای ندارد در باغ
گل پژمرده نخندد بر شاخ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ


دخترم! با تو سخن می‌گویم:
عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست
و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب
«گردن‌آویز» بر این زنجیری

تا نگهبان تو باشم ز «حرامی» هر شب
خواب بر دیده من هست حرام
بر خود از رنج بپیچم همه روز
دیده از خواب بپوشم همه شام


دخترم، گوهر من!
گوهرم، دختر من!
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند «حرامی» مسپار
«دزد» را «دوست» مخوان
چشم امید بر ابلیس مدار


دیوخویان پلیدی که سلیمان‌رویند
همه گوهرشکنند
«دیو» کی ارزش گوهر داند؟

نه خردمند بود،
آن‌که اهریمن را
از سر جهل، سلیمان خواند

 دخترم ـ ای همه هستی من!
تو چراغی، تو چراغ همه شب‌های منی
به ره باد مرو
تو گلی، دسته گل صد رنگی
پیش گلچین منشین
تو یکی گوهر تابنده بی‌مانندی
خویش را خوار مبین

 

آری ای دخترکم، ای به سراپا الماس
از «حرامی» بهراس
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس

 

مهدی سهیلی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن یادی از جهان‏آرا پنج شنبه 86 خرداد 3  ساعت 10:0 صبح

 

تجلیل مقام معظم رهبری از شهید محمد جهان آرا

من مایلم اینجا یادی بکنم از محمد جهان آرا، شهید عزیز خرمشهر و شهدایی که در خرمشهر مظلوم آن طور مقاومت کردند. آن روزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلح نداشت. نه که صد و بیست هزار (مانند بغداد) نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیری از کار افتاده را مرحوم شهید اقارب پرست – که افسر ارتشی بسیار متعهدی بود – از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است، در خود آن قسمت اصلی خرمشهر نیرویی نبود) محمد جهان آرا و دیگر جوان‏های ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی – یک لشکر مجهز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرمشهر می بارید – سی و پنج روز مقاومت کردند. همانطور که روی بغداد موشک می زدند، خمپاره ها و توپهای سنگین در خرمشهر روی خانه های مردم مرتب می بارید، اما جوانان ما سی و پنج روز مقاومت کردند. بغداد سه روزه تسلیم شد ملت ایران، به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که می خواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویی به مراتب کمتر از نیروی عراقی رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکی دو روز از عراقیها گرفتند. جنگ تحمیلی هشت ساله ما، داستان عبرت آموز عجیبی است. من نمی دانم چرا بعضی ها در ارائه مسائل افتخار آمیز دوران جنگ تحمیلی کوتاهی می کنند.

مقام معظم فرماندهی کل قوا 22/1/1382 نماز جمعه تهران

کلیپ ممد نبودی


گوشه ای از وصیتنامه شهید جهان‏آرا

 انقلاب بیش از هرچیز برای ما یک ابتلای الهی و یک آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنه‌ها با خلوص و شهامت بایستیم و از طولانی شدن این ابتلا و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم، زیرا علاوه بر اینکه خود را از قید آلودگیهای شرکین و وابستگیها، پاک و خالص می‌کنیم، انقلابمان و حرکت امت شهیدپرور، عمیقتر و استوارتر می‌شود و از انحراف و شکست مصون می‌ماند.

 

مأخذ


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن بهانه‏ای برای یادآوری سه شنبه 86 خرداد 1  ساعت 5:0 عصر

نمی‏دانم در مورد حاج احمد متوسلیان چقدر می‏دانی؟ یکی از فرماندهان عملیاتی جنگ در مورد نقش حساس ایشان در عملیات بیت‌المقدس می‌گوید: اگر فرماندهی قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عملیات بیت‌المقدس روی جاده اهواز ـ خرمشهر حاج احمد نبود، عملیات به مشکلات زیادی برخورد می‌کرد. او در همان‌جا اسلحه کلاشینکف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ایستادگی کرد و رزمندگان نیز با تأسی به او مقاومت بسیاری از خود نشان دادند که در نهایت جاده اهواز ـ خرمشهر حفظ شد.

او به رغم جراحت وخیمی که از ناحیه پا داشت حاضر به ترک میدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهای مستحکم و میادین متعدد مین، نیروهایش را عبور داد و در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تیپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداری سردار حاج احمد متوسلیان در کنار سایر یگان‏های سپاه به خاک مطهر خرمشهر قدم نهادند.

ایشان در عصر همان روز طی سخنان کوتاهی خطاب به دریادلان بسیجی در برابر مسجد جامع خرمشهر چنین گفت: همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسیده‌اند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.

در پی آزادسازی خرمشهر، حاج احمد در معیت سایر سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدند. در آن دیدار حضرت امام خمینی(ره) این سرداران دلاور، به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.

هنوز طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس می‌کرد که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنید.

او در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی نماید.

شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب(س) تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر به سیمایی بشاش و لبی خندان به سوی همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش که خوشحالی او را جویا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم، مخصوصاً شهید محمد توسلی اشک می‌ریختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی با محاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن، کنارم آمد و ایستاد و گفت: پسرم! بی‌تابی نکن، لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.

در چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک – توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. درحالی که همرزمان آن مهاجر الی‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از او و همرزمانش برسد...

به نظر شما حاج احمد الآن کجاست؟

مأخذ

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن پرستاران، خادمان بی‌منت یکشنبه 86 اردیبهشت 30  ساعت 5:34 عصر

 

پرستاران، خادمان بی‌منت و فرشتگان سپیدپوش جامعه هستند که لباس خدایی بر تن دارند، آنان حمایت و پشتیبانی جامعه را می‌جویند و خواهان ارج نهادن جامعه به جایگاه واقعی خویشند، همچنان که مقام معظم رهبری می‌فرماید: "طرف حساب پرستار فقط خداست."

همزمان با روز ولادت شیر زن واقعه کربلا که توانست با پیام‌رسانی، شایستگی زنان را در تاریخ به منصه‌ ظهور رسانده و ضامن بقای اسلام باشد و از بازماندگان حادثه‌ تلخ عاشورا مراقبت و پرستاری کند، روز پرستار نامیده شده‌ است. در کشور ما نیز پرستاران، در طول هشت سال دفاع مقدس، و در زمان‌های بحرانی به رغم کمبودها و مشکلات، خالصانه و بی‌ریا در جهت بهبود وضعیت بیماران تلاش کردند و غالبا به جای این که در آغوش گرم خانواده به ‌سر ببرند، بر بالین مجروحان جنگی، مصدومان و بیماران حاضر شده و از آنان مراقبت کردند.

واژه پرستار به معنای پرستنده؛ غمخوار و حافظ می‌باشد. و در فرهنگ لاتین پرستار از لغت Nutricious گرفته شده است که به معنای پروردن؛ تغذیه کردن و پرورش دادن است. با توجه به این معنا هرگونه مراقبت و مواظبتی که فرد از فرد دیگری اعم از بیمار یا سالم به عمل آورد پرستاری نامیده می‌شود.

آنگاه که رنج و درد بر کالبد انسان حمله‌ور گشت و سلامت وی را پایان داد، پرستاری به وجود آمد؛‌ یعنی از زمان پیدایش بشر،‌ این حرفه مقدس بر عرصه گیتی نمایان شده است. در مسیر تاریخ، پرستاری همپای پزشکی در خدمت انسان‌ها بوده است و به تدریج، این دو در قالب علم پیشرفت نموده‌اند و در زمان‌های بحرانی، مانند حوادث طبیعی و جنگ‌ها، خدمات شایان توجهی انجام داده‌اند.

  

پرستاری در فرهنگ اسلامی

در فرهنگ اسلامی و تعابیر قرآنی، آن هنگام که پرستار برای یاری انسان نیازمندی تلاش می‌کند و نیازهایش را برمی آورد، ‌مثل آن است که او را از مرگ رهایی بخشیده و بدین کار، موجبات خرسندی خداوند را فراهم کرده است؛ زیرا پرستاری که با تلاش خویش جان مجروح یا بیمار ناتوانی را نجات می‌دهد و برای بهبودی وی فعالیت می‌کند، به یقین او را زنده کرده است و هر که فردی را زنده کند و به جامعه پر تلاش انسان‌ها باز گرداند، مثل آن است که خدمتی شایان به همه مردمان کرده است. قرآن کریم در آیه 32 سوره مائده در این باره می‌فرماید: "و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، ‌چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.

باید تاریخ پرستاری در اسلام را از پرستاری حضرت فاطمه علیهاالسلام دانست. حضرت زهرا علیهاالسلام در جنگ احد از پدر بزرگوارش پرستاری نمود و با چهارده تن از زنان مسلمان از زخمی‌ها پرستاری کردند.

پیامبر گرامی نیز در این زمینه می‌فرماید: هر کس برای برآوردن نیاز بیماری بکوشد چه آن را برآورده سازد و چه نسازد، از گناهانش پاک می‌شود مانند روزی که از مادر زاده شده است.

پرستاری از مجروحان و کمک به ناتوانان، در فطرت و نهاد هر انسانی وجود دارد که حاکی از اهمیت آن در زندگی اجتماعی است. سیره رهبران الهی نیز همواره بر این بوده که در میدان انجام کارهای پسندیده، گوی سبقت را از همه انسان‌ها بربایند و انسان کامل عصر خویش و الگو برای آیندگان باشند تا بدین ترتیب، بزرگ‌ترین مشوق انسان‌ها در عمل به نیکی‌ها گردند. یکی از کارهای نیک ،" پرستاری" از بیماران است و رهبران الهی نیز بدان همت می‌گماردند.

پرستاری در اسلام

آغاز پرستاری در اسلام با شروع جنگ‌های مسلمین و جهاد بوده است. در این جنگ‌ها؛ هم بانوان خاندان پیامبر صلی ‌الله علیه و آله و هم سائر زنان مسلمان در خدمت پرستاری سهیم بودند. و باید تاریخ پرستاری در اسلام را از پرستاری حضرت فاطمه علیهاالسلام دانست. حضرت زهرا علیهاالسلام در جنگ احد از پدر بزرگوارش پرستاری نمود و با چهارده تن از زنان مسلمان از زخمی‌ها پرستاری کردند.

دیگر پرستاران صدر اسلام عبارتند از: ام عماره(انیسه)؛ میمونه؛ رفیده؛ ام سلمه؛ ام عطیه و حضرت زینب کبرا علیهااسلام که از پنج امام در زمان‌های مختلف پرستاری نمود.

زینب نقش نگهدارى از قیام خون بار حسینى را بر عهده داشت که ‏قطعا اگر او این بار را بر دوش نمى‏گرفت، خون سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه پایمال مى‏شد و بسیار دشوار بود که نهضت ابى‌عبدالله علیه السلام به مردم‏ اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش‏تازى عقیله بنىهاشم علیهاالسلام در رسوا نمودن هیئت‏ حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل مى‏آمدند و نام رسول الله صلى الله علیه و آله را نه تنها از مناره‏هاى مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو مى‏کردند و این از نیّات ‏شوم آنان بود.

پرستاری حضرت یوسف (ع)

زمانی که حضرت یوسف (ع) در زندان مصر بود،‌ به زندانیان خدمت می‌کرد. خدمات او به زندانیان به گونه‌ای بود که توجه آنان را به سوی خود جلب کرد، ‌به طوری که آن حضرت را از نیکوکاران می‌دانستند. در این مورد در تفسیر بخشی از آیه 36 سوره یوسف؛ "ما تو را از نیکوکاران قرار دادیم"؛ به نظر عده‌ای از مفسرین، حضرت یوسف (ع) در زندان از بیماران زندانی، پرستاری و نیازهای آنان را برآورده می‌کرد. به این دلیل او را از نیکوکاران می‌دانستند.

نُسَیبه، پرستار با ارزش

تاکید اسلام بر بزرگداشت کار پرستاری و سفارش به انجام آن، باعث شده بود که بسیاری از اصحاب رسول خدا اعم از زن و مرد، به این کار اهتمام ورزند.

"نسیبه" یکی از زنان صدر اسلام است که با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت نمود. وی بیشتر روزها روزه دار بود و از عبادت خداوند غفلت نمی‌ورزید. این زن شجاع و با شهامت،‌ در جنگ‌های احد،‌ حنین، ‌حدیبه و یمامه شرکت داشت و همواره مَشکی بر دوش می‌کشید و خورجینی نیز در برداشت و هر جا تشنه‌ای می‌یافت و یا ناله مجروحی را می‌شنید، ‌بی‌درنگ بر بالینش حاضر می‌شد. وظیفه او، ‌رساندن آب به سربازان و نیز مداوای زخمیان بود.

حضرت زینب، پرستار نهضت حسینى

حضرت زینب علیهااسلام در سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا علیهااسلام متولد شد و در دامان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام پرورش یافت. یکی از سیره‌های عملی زندگی این بانوی الهی، پرستاری و دستگیری از حال بیماران و درماندگان بود. اتفاقات سختی که در طول حیات سراسر مرارت بار ایشان رخ داد؛ همچون بیماری مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسمومیت برادر و بالاخره حادثه بزرگ کربلا، زینب را به عنوان الگوی پرستاران معرفی کرد.

مادرم، ای که هر روز و شب با اخلاق نیکویت، با دست مهربانت و با چشم دل سوزت به پرستاری از من همت می‌گماری و در ایام بیماری،‌ بی‌درنگ و سرگردان به دنبال التیامم می‌گردی و آسایش من را به همه دنیا ترجیح می‌دهی، این روز را به تو نیز تبریک می گویم،‌ ای پرستار بی توقع زندگی من.

پرستار بزرگ صحرای کربلا، در آن روز سخت، وظایف سنگینی به عهده داشت: تقویت روحیه مجروحان و خانواده شهدا، رسیدگی به بازماندگان و کمک به اطفال. هم چنین ایشان به مراقبت از حضرت سجاد علیه السلام نیز که در بیماری شدید به سر می‌برد، مشغول بود.

حیف است زینب سلام الله علیها را تنها پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستارى از بیمار یکى از کوچک‏ترین مسؤولیت‌‏هاى حضرت زینب سلام الله علیها بود، و هر چند پرستارى وظیفه سنگین و ارزشمندى است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات براى انجام خدمتش ‏بنماید و چنین کارى از عهده هر کس بر نمى‏آید ولى با این حال ‏مقام زینب کبرى سلام الله علیها، آن ‏قدر والا و عظیم است که او را پرستار انقلاب حسینى باید بنامیم، زیرا این پرستارى به مراتب مهم‏تر و سرنوشت‏ سازتر از پرستارى بیمار بود. زینب نقش نگهدارى از قیام خون بار حسینى را بر عهده داشت که ‏قطعا اگر او این بار را بر دوش نمى‏گرفت، خون سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه پایمال مى‏شد و بسیار دشوار بود که نهضت ابى‌عبدالله علیه السلام به مردم‏ اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش‏تازى عقیله بنىهاشم علیهاالسلام در رسوا نمودن هیئت‏ حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل مى‏آمدند و نام رسول الله صلى الله علیه و آله را نه تنها از مناره‏هاى مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو مى‏کردند و این از نیّات ‏شوم آنان بود.

عقیله بنى‏هاشم علیهاالسلام در پس آن مصیبت ‏بزرگ؛ آن چنان ‏بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر ایستاد و سخنرانى کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکت‏هاى اسلامى آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این ‏حرکت عظیم زینبى، هویدا است و به برکت این بانوى بزرگوار و قیام مبارکش، هم‏ چنان بیرق‏هاى خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مى‏شود. زیرا زینب کبرى سلام الله علیها بود که پیام ‏خونین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به تمام نسل‏ها و عصرها رساند.

مأخذ


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن یک جلوه از مظلومیت پاسداران خرمشهر شنبه 86 اردیبهشت 29  ساعت 12:43 عصر



این سند، نامه فرمانده سپاه خوزستان است که در آبان ماه 59، زمانی که هنوز پاسداران با جان خود خرمشهر را سرپا نگه داشته بودند، نوشته شده و به زمانی برمی‌گردد که بنی‌صدر، با خیانت به این سربازان مظلوم، جفایی بیش از صدامیان به پاسداران خرمشهر روا می‌داشت:

 

نامه فرمانده سپاه پاسداران سپاه خوزستان در تاریخ 3/8/59
«وانزلنا الحدید فیه باس شدید». مسئولان‌، مسلمین، به داد ما برسید، این چه سازمان رسمی شناخته‌شده‌ای است که اسلحه انفرادی ندارد؟ نیروهای شهادت‌طلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عزوجل خوردید و خواهید خورد. چه باید بگوییم که شاید شما را به تحرک وابدارم؟ این را بگویم که از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقی مانده، بگویم که ما می‌توانیم با 30 خمپاره خونین شهر را برای 30 ماه نگه داریم و امروز 30 تفنگ نداریم. و حال آن که سازمان‌های غیر رسمی با امکانات فراوان بر ما می‌رانند که باید برانند

واقعیت این است که ارتش امروز ما نمی‌تواند بدون وجود سپاه پاسداران و برعکس، کوچکترین تحرکی داشته باشد. من را وقت آن نیست که بگویم تا به حال چه کارهای متهورانه‌ای انجام داده‌ایم. خدا می‌داند که ما تانک‌های دشمن را لمس کردیم. فغان‌های زنانه آنها را در شبیخون‌های خود شنیده‌ایم. سایه ما به حول خدا و مکتب اسلام همواره مورد حملات سلاح‌های سنگین دشمن بوده و هست و دشمن هرگز نتوانسته است اسیر ما را تحمل کند. اسرای پاسدار یا از پشت تیرباران شده یا زیر تانک‌ها له و لورده گردیده‌اند.
 

پناهندگان عراقی همواره ترس نیروهای دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان یک معجزه الهی مطرح می‌کنند. سلاح را به دست صالحین بدهید. تا به حال، دشمن حسرت گرفتن یک اسلحه کمری را از پاسداران به دل داشته و خواهد داشت.

ما شهدای زنده فراوان داریم. ما اصحاب حسین به تعداد زیادی داریم. ما برپا دارندگان کربلای 30 روزه خونین شهریم. ما بهشت را زیر سایه شمشیرها می بینیم. شهدای 25 روزه ما هنوز دفن نشده‌اند، به داد ما برسید. ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم. ما در راه خدا جان داریم که بدهیم، امکانات دادن جان را نداریم. به خود بیایید. فریادهای پاسداران از فقدان امکانات، بر ما زمین و زمان را تنگ کرده است.

خستگی زیاد مانع از ادامه نوشتن من می‌شود. ولی باز هم باید بدانید که ما شهیدان زنده‌ای هستیم که به نبرد خویش علیه مردگان زنده ادامه خواهیم داد. اگر وساطت کنید و ما را به حدید خداوند مسلح سازید، «فضرب الرقاب» خویش را تا سقوط دولت بعث عراق و دیگر زورمندان و قلدران ادامه خواهیم داد و گرنه تا آن زمان مبارزه خواهیم کرد که شهید شویم و تکلیف شرعی خویش را به جای آوریم.

والسلام
علی شمخانی
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان

از کتاب خرمشهر در جنگ طولانی ، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم : 1377. صفحات 376 تا 378.

 


  نظرات شما  ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ