سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
دانشمند هنگامی که نمی داند، از فراگرفتن خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
319110
بازدیدهای امروز وبلاگ
17
بازدیدهای دیروز وبلاگ
32
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [281]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن عاشقان عیدتان مبارک یکشنبه 86 مهر 22  ساعت 10:52 صبح

 

عید، میعادی در زمان است و فطر میثاقی با فطرت!

 چرا که رمضان دعوتی است به بازیافتن خودگمشده.

ندائی است برای توجه به خدای فراموش شده.

ضیافتی است برای تناول از مانده تقوا و پایان این میهمانی خدایی عید قبول است.

 

عید توفیق بر طاعت و اطاعت عید توبه و  تهذیب نفس، عید ذکرهای شبانه، عید کنترل خواسته ها ,عید محرومان وگرسنگان.

فطر چیدن میوه‏هایی است که از فطرت می‏جوشد!

 فطر سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است.

 

عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست.مهر قبولی انفاق‏های به قصدقربت است.

پایان‏نامه دوره‏ی ایثار و گذشت است.

 درود بر فطر فطرت، سلام بر فطر ذکر و نیایش تا ... رمضانی دیگر ... و شب قدر و روزهای روزه‏ای دیگر که زنده باشد و رخت به عالمی دیگر کشیده باشد، خدا بهتر می‏داند...

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن گوش کنید... دوشنبه 86 شهریور 19  ساعت 1:13 عصر

این روزها همه انگار یه جورایی حال و هوای دیگه‏ای دارن. گوش کنید، با گوش سر نه، با گوش دلتون... می‏شنوید؟... انگار یه صدایی می‏یاد... دارن همه رو به یک مهمونی بزرگ دعوت می‏کنن.

می‏گن توی این مهمونی، فقیر و غنی فرقی نمی‏کنه، همه دعوتیم.

اما این مهمونی با مهمونی های دیگه فرق داره. توی این مهمونی ساعت‏ها باید گرسنگی بکشی... چی؟ مهمونی و گرسنگی؟ بله درست شنیدید، مهمونی و گرسنگی... توی این مهمونی تو ساعت‏ها باید لب بر آب و غذا ببندی تا گرسنگی و تشنگی گرسنگان رو یاد کنی و به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت بیفتی. گرسنگی بکشی تا یادت بیاد ممکنه در همسایگی‏ت کسی باشه که در حسرت لقمه‏ای نون باشه... بله درست حدس زدید... دعوتیم به مهمونی خدا...

این روزها همه دعوتنامه دریافت می‏کنن به شرطی اینکه چشم دلشون رو باز کنن. توی این مهمونی، تویی و میزبان... میزبانی که تمام سال به تو خیلی لطف کرده... تو خطا کردی و اون چشم پوشی، تو عصیان کردی و اون راه توبه رو پیش پات گذاشت... حالا هم به تو فرصت داده... فرصت داده خودت رو پیدا کنی... فرصت داده که به درگاهش بری... فرصت داده که بدون واسطه باهاش صحبت کنی... حتی شیطون رو هم به غل و زنجیر کشیده... فرصت داده که تو هم هوای نفست رو به غل و زنجیر بکشی و پاک و ناب به درگاهش بری. آخه میزبان ما خیلی مهربونه. نمی‏تونه گناه کردن ما رو ببینه و بی‏خیال ما باشه... می‏ خواد به ما فرصت بده... اونم فرصتی به این بزرگی...

 

این میزبان بزرگ، برامون شب‏های بزرگی رو قرار داده، شب‏هایی که خیر من الف شهر هستند... شب‏های قدر... ای کاش همه ما بتونیم توفیق درک این شب‏های عزیز رو پیدا کنیم... .

این روزها همه جا بوی ماه رمضون می‏ده. خیلی ها این چند روزه به استقبال مهمونی خدا رفتن... چقدر این مهمونی زیباست... سفره افطار... مهمونی‏ها... صله ارحام ... اما ای کاش اصل مطلب رو هیچ وقت یادمون نره... با این مهمونی قراره به یاد گرسنگان باشیم... مبادا از اونا غافل بشیم! مبادا ماه رمضان تمام بشه و حسرت روزهای عزیزی رو که از دست دادیم بکشیم.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن ای دل بشارت می دهم... سه شنبه 86 شهریور 6  ساعت 12:37 عصر

 

دل را برای آمدنت، آذین بسته‌ایم

 

برای تو که همراه سپیده می‌آیی

 

و هزاران چشم منتظر، آمدنت را انتظار می‌کشند.

 

آذین بسته‌ایم برای تو که مسافر صبحی

 

و طلسم تاریکی این شب‌ها، به دست تو می‌شکند....

 

فرا رسیدن نیمه شعبان، سالروز ولادت یگانه مجی عالم بشریت، قائم آل محمد(عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) را تهنیت عرض می‌نمایم.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن اعیاد شعبانیه مبارک پنج شنبه 86 مرداد 25  ساعت 10:24 صبح

 

 

 

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان  دیده به جهان گشود آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر بزرگترش امام حسن (ع) فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را  درمدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول (ص) و سی سال در کنار امیرالمومنین (ع) و ده سال با امام حسن (ع) گذراند.  و در سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع)  امامت شیعیان را بر عهده گرفت .
امام حسین (ع)  در شکم مادر، کراماتی صادر شده که از آن جمله است:
1- فاطمه (س) از شکم خود صدای ذکر و تسبیح و تقدیس خدا را می‌شنید.
2- نور حسین (ع)  بر صورت و پیشانی فاطمه زهرا ( س)  ظاهر شده بود، به گونه ای که پیامبر اکرم (ص) به او فرمود: «ای فاطمه، من در صورت تو نوری مشاهده می‌کنم. به زودی حجت و امامی برای مردم به‌دنیا می‌آوری»
در روایت دیگری، فاطمه سلام الله علیها فرمود:
« وقتی فرزندم حسین در شکمم بود، در تاریکی شب، نیازی به چراغ نداشتم.»
یکی از ویژگی‌های امام حسین ( ع )  این است که جبرئیل مژده‌ی ولادت و خبر شهادت آن حضرت را پیش از تولدش برای پیامبر گرامی آورده است.
امام صادق (ع)  فرمود:
« جبرئیل بر محمد (ص)  نازل شد و گفت: ای محمد! خدا تو را به مولودی که از فاطمه متولد می‌شود مژده می‌دهد و بدان که امت تو، بعد از تو او را می‌کشند»
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
« ای جبرئیل! سلام مرا به پروردگارم برسان. مرا به مولودی که از فاطمه متولد شود و امتم او را بکشند نیازی نیست.»
جبرئیل به آسمان عروج کرد و آنگاه فرود آمد و دوباره همان سخن را گفت. پیغمبر نیز همان پاسخ را تکرار کرد.
جبرئیل به آسمان بالا رفت و آنگاه فرود آمد وگفت:
« ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و به تو بشارت می‌دهد که امامت و ولایت و وصایت را در نسل آن مولود قرار می‌دهد.»
آن‌گاه پیامبر فرمود: «راضی شدم.»

 

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع  برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.
امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.
ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).
امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.
القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم: بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.
2. باب الحوائج:
کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.
3. طیار:
بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید: شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است

5.سقا: دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح: لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد: السلام علیک ایها العبد الصالح.» سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار : صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار: یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.


درکتابهای تاریخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) " شهربانو" دختر آخرین پادشاه ساسانی" یزدگرد سوم" بوده است.
امپراتوری ایران، همچون هر نظام جاهلی دیگر بر ظلم وستم و سیاستهای طبقاتی استوار بود. با درخشیدن نور    اسلام،این نظام همچون درختی پوک و پوسیده که از وزش بادهای سهمناک ریشه کن می شود، نابود شد. پادشاه ایران ازشهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر حاضر کردند، امیرمومنان علی بن ابیطالب (ع ) عثمان را به گرامیداشت خاندان یزد گرد تشویق کرد و بدین منظور حدیثی از پیامبر(ص) را برای او خواند که فرموده بود:« عزیزان قومی را که به ذلت افتاده اند، گرامی دارید» شاید یکی از حکمتهای این سخن دلجویی از مردمی باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار می دادند، تا مبادا پرده های کینه و دشمنی میان آنان و پذیرش اسلام، مانعی ایجاد کند. چون عثمان در این باره درنگ کرد، امیرمومنان(ع) فرمود:
« به خاطر خدا سهم خود و سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم.»
انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این، فرا روی خود ندید. آنگاه امام علی (ع )  پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران یزدگرد؛ امام حسین (ع ) را برگزید و دومی نیز امام حسن (ع ) و بنا به قولی محمد ابن ابی بکر را به همسری خود انتخاب کرد.
«شهربانو» در این سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین (ع ) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب،امام زین العابدین (ع ) در دامن آن کنیز بزرگ شد. مردم می پنداشتند که آن زن مادر واقعی امام سجاد است در حالی که او دایه امام سجاد بود.
امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت به مدینه بازگشتند، جایی که علی بن الحسین (ع ) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی (ع) را با زهر به شهادت رساندند.
امام سجاد در سایه پدر بزرگوارش امام حسین (ع )، نقش رهبری در رویاروئی با ارتداد جاهلیت مآب اموی را تجربه می کرد.
صحیفه سجادیه از گنجینه های ارزشمند دعاهای امامان(ع) است که در بردارنده برخی از دعاهای حضرت سجاد(ع) است.
صحیفه آفتاب پر حرارت الهی است که از مشرق وجود حضرت زین العابدین برای تربیت وجود انسان ها طلوع کرده و تا ابد از فروغ بخشی باز نخواهد ماند.

 

 

فرخنده میلاد حماسه سازان کربلا؛ امام حسین (ع)، ابالفضل العباس(ع) و امام سجاد (ع) مبارک باد


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن ستاره‏ای بدرخشید و ماه مجلس شد دوشنبه 86 مرداد 15  ساعت 9:40 صبح

روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.

 

 


 
«اِقرَأ باِسم رَبِّک اَلُّذِی خَلََقَ» عید رسالت و جشن برگزیدگی و برانگیختگی پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) بر جهان و جهانیان مبارک باد.
 

ـ ای جامه بخود پیچیده ‍ـ برخیز و انذار کن  (آیات ١و ٢/ سوره مدثر)

 محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.

ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:

بخوان!

ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!

ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.

صدا پاسخ داد:

ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........

و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.

ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!

 و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:

ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش  از طاقت من بود،‌امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:

ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان  می آورم........

ـ پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد           

                دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت       

                 بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا     

                 فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست 

               گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

طربسرای محبت کنون شود معمور 

                     که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا 

                     که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود       

                    که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجودست شعر من آری   

                        قبول دولتیان کیمیای این مس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو     

               بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

زراه میکده یاران عنان بگردانید       

                 چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد

منبع


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ