سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
بسی دانشمند که دنیا نابودش کرده است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
319114
بازدیدهای امروز وبلاگ
21
بازدیدهای دیروز وبلاگ
32
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [281]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن به نظرت کدومشون بیشتر بهره می بره؟ شنبه 87 شهریور 16  ساعت 11:41 صبح

بنام خدا

سلام

همیشه انتخاب با خودمون بوده ، راست یا چپ ، دنیا یا آخرت ، و روزه داری یا بی تفاوتی !. چقدر قشنگ خدا گفته : همه چیز را زوج زوج آفریدیم بلکه پند گیرید. از ماه رمضون هم دو جور میشه بهره برد ، میتونی از همه چی دل بکنیو فقط یه خدا نزدیک شی ، و هم میتونی عین بقیه ی آدما یا مثل سالای پیش سه شب گریه کنی و الهی العفو بگی به این امید که خدا از سر تقصیراتت بگذره. این دو راه زمین تا آسمون فرق دارن ، اگه میخوای روش دومو انجام بدی که معلومه آخرش چی میشه ! تا یه مدت داغیو گناهی انجام نمیدی چون تازه طلب استغفار کردی ، اما بعد یه مدت دوباره همه چی یادت میره تا زمانی که شب قدر سال بعد برسه و دوباره بگی الهی العفو !. اما راه اول ، انقدر شیرین و لذت بخشه که نمیشه توصیفش کرد ! ، فقط با یه مثال فرق این دو راهو میگم : میتونی یه تخت سنگ باشی ، یا یه باغ !. خدا بارون رحمتشو فرو میریزه ، جایی که هم باغ وجود داره هم تخت سنگ ، بارونه خدا گرد و خاک روی سنگ رو میشوره ، تخته سنگ پاک پاک میشه ، جوری که انگار تاحالا هیچ وقت گرد و خاکی روش نشسته. اما بعد یه مدت دوباره طوفان میشه و تخت سنگ میره زیر غبار. اما یه باغ وقتی که بارون میباره جوون میگیره ، انگار دوباره زنده میشه ، میشه یه گلستان ، گلستانی که اگه همیشه ازش مراقبت کنی بهت میوه و گلهای تازه میده.حالا میتونی توو این ماه هم نقش یه تخت سنگو بازی کنی و هم یه باغ ، به جفتشون یه اندازه بارون میباره ، اما به نظرت کدومشون بیشتر بهره میبرن؟

پیامبر اکرم (ص) : رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)

ایشالا  روزه و نمازای هممون مغفرت و رحمت خدا رو سبب شه16.gif...

یا حق

مأخذ

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن عشق ، عطش ، کربلا سه شنبه 86 بهمن 2  ساعت 9:35 صبح

 
عشق عطش است و عطش عشق.
عطش کربلا است و کربلا عطش.
کربلا عشق است و عشق کربلا.
و چه سه گانه زیبایی ساخته اند این سه واژه عاشورایی.
و عاشورا، روزی که تا "یوم الدهر" از ذهنها فراموش نخواهد شد و تاریخ آن را در سرآغاز رخدادهای آسمانیش به امانت نگاه خواهد داشت.
...

عشق ، عطش ، کربلا.
واژگانی که دریا دریا حرف و شور و حدیث دلدادگی را در بر دارند.
و عشق عطش است و عطش عشق، چون عباس (علیه السلام) این دو را در کنار علقمه به اثبات رساند.
و عطش کربلا است و کربلا عطش، چون در آن کرب پْر بلا، عطش، سوز و شور و حال عجیبی را به پیش کش آورده بود.
و کربلا عشق است و عشق کربلا، چون زمین کربلا عاشقانی می‌خواهد تا در مسلخ عشق قربانی شوند تا جاودانه شود به وسعت تاریخ.
 

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن از موسی(ع) تا زینب(س) دوشنبه 86 دی 24  ساعت 12:51 عصر

اشتیاق به دیدار ذات حضرت حق و تماشای جمال کبریای معشوق، آتشی نهفته در دل بندگان حضرتش بوده است و اولیا و انبیای الهی که بیش از دیگر مخلوقات او از معرفت رب العالمین بهره بردند، حرارت این آتش در درونشان بیشتر شعله می‌کشد تا آن‌که این راز از ضمیر به زبان آمد و بر کلام کلیم خدا هویدا گردید، آنجا که موسی(ع) تمنای دیدار دوست را با معبود در میان گذاشت و رخصت خواست تا از پس چله‌نشینی در میقات به ملاقات ذات ربوی نایل گردد که پاسخ « لن ترنی » رسید که:
ای موسی تو که تاب تماشای جلوه‌ای از ذات اقدس اله را بر سنگی نمی‌آوری و مدهوش از عظمت و جلال خداوندی بر خاک می‌افتی چگونه تمنای وصال و شوق لقا داری؟ و این‌گونه شد که موسی(ع) بر ناتوانیش معترف و به پاس این اذعان و از برکت نور این ایمان به سکوی رسالت و افتخار هم‌کلامی حضرت دوست مفتخر شد.

و گذشت روزگار، زمانه را به دیدار احمد(ص) مفتخر کرد که فراتر از تمامی انبیا و اولیا، نه تنها عبد رسول خدا بود، بلکه ذات حق به او عشق می‌ورزید و از تبار محمد(ص) و عصاره جان جهان، سرانجام حسین(ع) پا به عرصه خلقت نهاد و هم‌زمان با ولادتش آتش عشقی در کائنات روشن شد که تا ابد خاموش‌نشدنی است.

حسین(ع) نیز مشتاق لقاء حضرتش بود اما ابراز این شوق حاجت به چله‌نشینی نداشت؛ چراکه لحظه لحظه حیات حسین(ع) در میقات بوده است و اوست که چشم جز به تماشای دوست نمی‌گشاید. این حسین(ع) است که در صحرای عرفه تکیه بر جبل الرحمه نهاده و فریاد می‌زند: «کور است چشمی که تو را نمی‌بیند». و این فرزند فاطمه(س) است که حسرت را نثار بندگانی می‌کند که از آثار به مؤثر و از مخلوق به خالق می‌رسند، حسین(ع) برای تماشای حق نیازی به جلوه و ظهور ندارد، او همواره در محضر است و حضور را بدون هر واسطه‌ای تجربه می‌کند.

و آنگاه که نوبت میعاد حسین(ع) می‌رسد، از میقات دل می‌کند و به منای خویش می‌آید، چه اگر موسی پاسخ اشتیاق خود به لقای حق را با جلوه‌ای از حضرتش بر کوه گرفت، قرار این قربانگاه، ظهور جلوه حق در حسین(ع) است و اگر برکت آن ظهور برگزیدگی موسی(ع) بود، ثمره این ظهور هدایت کثیری از خلایق به سوی ربوبیت است.
و حسین(ع) که با تمام وجود در حضرت حق فانی شده است، قدم به میعاد می‌گذارد، هر مصیبتی که بر وی وارد می‌شود، او را برای وصال برافروخته می‌کند و هر زخمی که بر پیکرش فرو می‌آید، جلوه‌ای از ذات حق را آشکار می‌کند و آنگاه که تاب از جسم حسین رخت بر می‌بنند و روحش بیش از هر زمان دیگری برای پیوستن به دوست به تلاطم درمی‌آید، دست و پا زنان در دریای خون و در  حالی که از پیش جان عزیزانش را به بارگاه حضرتش هدیه فرستاد، لب می‌گشاید و سرّ درون را هویدا می‌کند تا همگان بدانند که عاشورا بر حسین(ع) جانگزا نیست بلکه جانفزاست.
ضیافتی است که حق از ازل تا ابد، تنها حسین(ع) را شایسته حضور در آن یافته و فقط پسر فاطمه(س) است که لیاقت می‌یابد تا با تمام وجود هستی و نیستی‌اش را در معبود فنا کند.
حسین(ع) لب می‌گشاید و جلوه تام حق قتلگاه را فرا می‌گیرد و این بار دیگر سنگ و کوه شرافت میزبانی این ظهور را ندارند بلکه تن‌های بی سر و پیکرهای قطعه قطعه شده یاران حسینند که جلوه ظهور ذات ربوی می‌گردند.

و فراتر از تمامی جلوه‌های ربوی، سینه شکافته و سر غرق به خون حسین(ع) است که مانع نمی‌شود تا او با سرشکستگی در برابر دوست، صورت بر خاک گرم قربانگاه قرار دهد که «الهی رضا برضاک» و این رضا و استغاثه سیدالشهداست که دریای رحمت و اشتیاق حق را به تلاطمی بی‌نظیر وا می‌دارد و پاسخ این شوق دیگر، «لن ترنی» نیست بلکه بانگ «ارجعی» معبود است که با آغوش گشاده حسین را در برمی‌گیرد و ترنم رضایت خداوندی است که از پس رضای حسین برمی‌خیزد: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعی الی ربک راضیة مرضیه».

و جلوه تام ذات اقدس الله آنگاه است که سر حسین(ع) از پس عروج روحش، بر فراز نیزه‌ها به پرواز درمی‌آید و پیکرهای سیدالشهدا و یارانش به آیینه‌های تمام‌نمای وجود حق مبدل می‌شوند. و موسای این ظهور نه حسین(ع)، بلکه زینب(س) است که مبهوت، تلألو خورشید جمال خداوندی را بر فراز نیزه‌ها شاهد است و پاره‌های وجود حق را در زیر سم ستوران به نظاره می‌نشیند.
و اینچنین است که زینب از پس تمامی مصیبت‌ها فریاد می‌زند: «ما رأیت الا جمیلا» چرا که او با تمام وجود و در میقات کربلا، ظهور خداوندی را نزدیکتر و زیباتر از آنچه که فرشتگان در عرش می‌نگرند، مشاهده کرده است.

ـ سوره مبارکه اعراف، آیه 141
- سوره مبارکه فجر، آیه 28


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن عید غدیر بر باورندگان غدیر مبارک پنج شنبه 86 دی 6  ساعت 9:48 صبح

 

واقعه غدیر حادثه‏اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.

آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.

و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت ‏شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزارى، روز پیام رسانى، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادى و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفى راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدوارى دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزى که پیروان واقعى مکتب حیات‏بخش اسلام آن را گرامى مى دارند و به همدیگر تبریک مى ‏گویند.

 

... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم. سوره مائده آیه 3.

 

 فرات بن ابراهیم کوفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل از پیامبر اکرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم کدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض کردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز  را جشن بگیرند.

 اعمال غدیر
 حادثه غدیر حادثه بزرگی است و عید غدیر عیدی بزرگ و شاید شریفترین عید مسلمانان است. در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که به برخی از آنان اشاره می شود:
 1ـ تحکیم بیعت با ولایت
 همانگونه که پیامبر اکرم بعداز نصب امام علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند در سالروز آن حماسه جاوید پیامبر تجدید آن بیعت سفارش شده است. لذا زیارت امیرالمومنین و سایر ائمه مستحب است. به همین منظور ادعیه زیادی نیز وارد شده است.
 2ـ اظهار سرور و شادمانی
 در وصف شیعه و شیعیان گفته شده است که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون و مسلم است که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه است و شادمانی شیعه در این روز فرض است و هارون گوید در روز هیجدهم ذیحجه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم که فرمود: حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور است .در روز عید غدیر اظهار فرح و  امیر المومنین علی علیه السلام نیز فرمودند :
 در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.
 3ـ مصافحه کردن
 مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام فرمودند: روز عید غدیر هنگامی که  یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.
 ذکر مخصوص این روز نیز هنگام مصافحه سفارش شده است؛ الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام .ترجمه سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد. 


 4ـ پیمان اخوت و برادری
 از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است. و به همین منظور پیامبر اکرم بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر می خوانیم: السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام یعنی سلام بر تو و برادرت علی اشاره به همین برادری است .پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر است و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است.
 5ـ احسان و انفاق
احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی است. اما در ایام بزرگ مثل عید غدیر بر  آن تأکید بیشتری شده است. در سیره امام حسن علیه السلام است که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص  امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کرد .
 6ـ صله رحم
صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی است و شرع مقدس اسلام بر مطلب تأکید فراوان نموده است. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است.
 7ـ رفع حاجت مؤمنان
رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی است که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده  است و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند :
کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم  که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد یعنی رفع حاجت مؤمنان سبب عاقبت به خیری است .
8ـ غسل کردن و لباس نو پوشیدن
امام صادق علیه السلام فرموده اند در روز عید غدیر پاکیزه ترین لباسهای خود را بر تن بپوش. با غسل طهارت معنوی حاصل می شود و با نظافت طهارت ظاهری.
9ـ تشکیل اجتماع
در روز عید غدیر به جهت یادآوری روزی که پیامبر به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم. ائمه سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلوات الله علیه و آل او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود .و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند .
10ـ دعا روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید. غدیر حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمود: این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید
 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن عشق الهی یکشنبه 86 آذر 4  ساعت 12:56 عصر

در کنار شهری خارکنی زندگی می‌کرد که فقر و فاقه او را به شدت محاصره کرده بود.
روزها در بیابان گرم، همراه با زحمت فراوان و بی‌دریغ مشغول خارکنی بوده و پس از به دست آوردن مقداری خار، آن را به پشت خود بار نموده به شهر می‌آورد و به قیمت کمی می‌فروخت.
روزی در ضمن کار صدای دور شو، کور شو، شنید، جمعیتی را با آرایش فوق العاده در حرکت دید، برای تماشا به کناری ایستاده دختر زیبای امیر شهر به شکار می‌رفت، و آن دستگاه با عظمت از آن او بود.
در این حین چشم جوان خارکن به جمال خیره کننده‎ی او افتاد و به قول معروف دل و دین یکجا در برابر زیبایی خیره کننده او سودا کرد.
قافله عبور کرد و جوان ساعت‌ها در اندوه و حسرت می‌سوخت. توان کار کردن نداشت، لنگ لنگان به طرف شهر حرکت کرد.

به حال اضطراب افتاد، دل خسته و افسرده شده، راه به جایی نداشت، میل داشت بدون هیچ شرطی، وسیله ازدواج با دختر شاه برایش فراهم شود.
دانشوری آگاه او را دید، از احوال درونش باخبر شد، تا می‌توانست او را نصیحت کرد ولی پند دانشور بی‌فایده بود و نصیحت او اثر نداشت و آنچه عاشق را آرام می‌کرد فقط رسیدن به محبوبش بود.
مرد دانشور آخر به او گفت: «تو که از حسب و نسب و جاه و مال، شهرت و اعتبار و زیبائی بهره‌ای نداری و عشق خواسته تو از محالات است و اکنون که راه به بن‌بست رسیده، برای پیدا شدن چاره‌ی درد جز رفتن به مسجد و قرار گرفتن در سلک عابدین راهی نمی‌بینم. مشغول عبادت شو شاید از این راه به شهرت رسیده و گشایشی در کارت حاصل شود.»


خارکن فقیر پند دانشور را به کار بست،‌کوه و دشت و کار و کسب خویش را رها کرد و به مسجدی که نزدیک شهر بود و از صورت آن جز ویرانه‌ای باقی نمانده بود آمد و بساط عبادت خود را جهت جلب نظر اهالی در آنجا پهن کرد.
کم‌کم کثرت عبادت و به خصوص نمازهای پی‌درپی، به تدریج او را در میان مردم مشهور کرد، آهسته آهسته ذکر خیرش دهان به دهان گشت و همه جا سخن او به میان آمد.
آری سخن از عبادت و پاکی و رکوع و سجود او در میان مردم آنچنان شهرت گرفت که آوازه او به گوش شاه رسید و شاه با کمال اشتیاق قصد دیدار او کرد.


شاه روزی که از شکار باز می‌گشت، مسیرش به کلبه‌ی عابد افتاد برای دیدن او عزم خود را جزم کرد و بالاخره همراه با ندیمان، با کبکبه شاهی قدم در مسجد خراب گذاشت.
پادشاه در ضمن زیارت خارکن فقیر و دیدن وضع عبادت او، به ارادتش افزوده شد، شاه تصور می‌کرد به خدمت یکی از اولیاء بزرگ الهی رسیده، تنها کسی که خبر داشت این همه عبادت و آه و ناله قلابی و توخالی است، خود خارکن بود.


در هر صورت پادشاه سر سخن را با آن جوان باز کرد و کلام را به مسأله ازدواج کشید، سپس با یک دنیا اشتیاق داستان دختر خود را مطرح کرده که ای عابد شب زنده‌دار، تو تمام سنت‌های اسلامی را رعایت کرده‌ای مگر یک سنت مهم و آن هم ازدواج است، می‌دانی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مساله ازدواج چه تأکید سختی داشت. من از تو می‌خواهم به اجرای این سنت مهم برخیزی و فراهم آوردن وسیله‌ی آن هم با من، علاوه بر این من میل دارم که تو را به دامادی خود بپذیرم، زیرا در سراپرده خود دختری دارم آراسته به کمالات و از لطف الهی از زیبایی خیره کننده‌ای هم برخوردار است، من از تو می‌خواهم به قبول پیشنهاد من تن در دهی، تا من آن پری‌روی را با تمام مخارج لازمه در اختیار تو قرار دهم!


جوان بعد از شنیدن سخنان شاه در یک دنیا حسرت فرو رفت و در جواب شاه سکوت کرده و شاه به تصور این که حجب و حیاء و زهد و عفت مانع از جواب اوست چیزی نگفت، از جوان عابد خداحافظی کرد و به کاخ خود رفت، ولی تمام شب در این فکر بود که چگونه زمینه‌ی ازدواج دخترش را با این مرد الهی فراهم کند.
صبح شد، شاه یکی از دانشوران را خواست و داستان عابد را با او در میان گذاشت و گفت به خاطر خدا و برای اینکه از قدم او زندگی من غرق برکت شود نزد او رو و وی را به این ازدواج و وصلت حاضر کن.
عالم آمد و پس از گفتگوی بسیار و اقامه و دلیل و برهان و خواندن آیه و خبر، ‌جوان را راضی به ازدواج کرد.
سپس نزد شاه آمد و رضایت عابد را به سلطان خبر داد، سلطان از این مساله آن چنان خوشحال شد که در پوست نمی‌گنجید.


مأموران شاه به مسجد آمدند و با خواهش و تمنا لباس دامادی شاه را به او پوشاندند و او را مانند نگینی در حلقه گرفتند و با کبکبه و دبدبه شاهی به قصر آورند. در آنجا غلامان و کنیزان دست به سینه برای استقبال او صف کشیده بودند و امیران و دبیران و سپاهیان جهت احترام به داماد شاه گوش تا گوش ایستاده بودند.


وقتی قدم به بارگاه شاه گذاشت و چشمش به آن همه جلال و شکوه و عظمت افتاد، غرق در حیرت شد و ناگهان برق اندیشه درون جان تاریکش را روشن کرد، به این مساله توجه نمود، من همان جوان فقیر و آدم بدبختم، من همان خارکن مسکین و دردمندم، من همانم که مردم عادی حاضر نبودند سلامم را جواب بدهند، من همان گدای دل سوخته‌ام که از تهیه‌ی قرص نان جویی و پارچه‌ای کهنه عاجز بودم، من همان پریشان عاجز و بینوای مستمندم!


آری جوان بر اساس آیات الهی به فکر فرو رفت، که من همان خارکنم که بر اثر عبادت میان تهی، و طاعت ریایی به این مقام رسیدم، آه بر من، حسرت و اندوه از من، اگر به عبادت حقیقی و طاعت خالص اقدام می‌کردم چه می‌شدم؟


در غوغای پر از آرایش ظاهری دربار، چشم دل خارکن باز شد، جمال دوست در آئینه‌ی دلش تجلی کرد. با قدم اراده و عزم استوار، پای از دربار بیرون گذاشت و از کنار آغوش آن پری‌وش کناره گرفت و به سوی نماز و عبادت واقعی و بندگی حقیقی خدا حرکت کرد.


وقتی نماز ریائی و میان تهی و الفاظ بی‌معنی این گونه برای حل مشکل مدد کند، نماز واقعی و عبادات خالصانه، و طاعت بی‌ریا چه خواهد کرد؟


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ