این روزها همه انگار یه جورایی حال و هوای دیگهای دارن. گوش کنید، با گوش سر نه، با گوش دلتون... میشنوید؟... انگار یه صدایی مییاد... دارن همه رو به یک مهمونی بزرگ دعوت میکنن.
میگن توی این مهمونی، فقیر و غنی فرقی نمیکنه، همه دعوتیم.
اما این مهمونی با مهمونی های دیگه فرق داره. توی این مهمونی ساعتها باید گرسنگی بکشی... چی؟ مهمونی و گرسنگی؟ بله درست شنیدید، مهمونی و گرسنگی... توی این مهمونی تو ساعتها باید لب بر آب و غذا ببندی تا گرسنگی و تشنگی گرسنگان رو یاد کنی و به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت بیفتی. گرسنگی بکشی تا یادت بیاد ممکنه در همسایگیت کسی باشه که در حسرت لقمهای نون باشه... بله درست حدس زدید... دعوتیم به مهمونی خدا...
این روزها همه دعوتنامه دریافت میکنن به شرطی اینکه چشم دلشون رو باز کنن. توی این مهمونی، تویی و میزبان... میزبانی که تمام سال به تو خیلی لطف کرده... تو خطا کردی و اون چشم پوشی، تو عصیان کردی و اون راه توبه رو پیش پات گذاشت... حالا هم به تو فرصت داده... فرصت داده خودت رو پیدا کنی... فرصت داده که به درگاهش بری... فرصت داده که بدون واسطه باهاش صحبت کنی... حتی شیطون رو هم به غل و زنجیر کشیده... فرصت داده که تو هم هوای نفست رو به غل و زنجیر بکشی و پاک و ناب به درگاهش بری. آخه میزبان ما خیلی مهربونه. نمیتونه گناه کردن ما رو ببینه و بیخیال ما باشه... می خواد به ما فرصت بده... اونم فرصتی به این بزرگی...
این میزبان بزرگ، برامون شبهای بزرگی رو قرار داده، شبهایی که خیر من الف شهر هستند... شبهای قدر... ای کاش همه ما بتونیم توفیق درک این شبهای عزیز رو پیدا کنیم... .
این روزها همه جا بوی ماه رمضون میده. خیلی ها این چند روزه به استقبال مهمونی خدا رفتن... چقدر این مهمونی زیباست... سفره افطار... مهمونیها... صله ارحام ... اما ای کاش اصل مطلب رو هیچ وقت یادمون نره... با این مهمونی قراره به یاد گرسنگان باشیم... مبادا از اونا غافل بشیم! مبادا ماه رمضان تمام بشه و حسرت روزهای عزیزی رو که از دست دادیم بکشیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
|