تقدیم به دوست خوبم: فرشته
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان یک لحظهی اول که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که در همسایهی صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم نخستین نعرهی مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه میکردم
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامهی رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم که میدیدم مشوش عارف و عامی، ز برق فتنهی این علم عالم سوز مردم کش به جز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه میکردم عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم ؛ همان بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاریهای این مخلوق را دارد و گر نه من به جای او چو بودم یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم
عجب صبری خدا دارد ... عجب صبری خدا دارد
|