نویسنده مطالب زیر: لیلا شیدا
السلام علیک یا اباعبدالله
|
پنج شنبه 85 دی 28 ساعت 1:5 عصر |
خواب دیدم خواب دیدم مردهام**خواب دیدم خسته و افسرده ام روی من خروارها از خاک بود**وای قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت**قبر کن سنگ لحد را گل گرفت بالش زیر سرم از سنگ بود**غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود هر که آمد پیش حرفی راند و رفت**سوره حمدی برایم خواند و رفت
ناله می کردم ولیکن بیجواب**تشنه بودم در پی یک جرعه آب یک ملک گفتا بگو نام تو چیست**آن یکی فریاد زد رب تو کیست ای گنه کار سیه دل،بسته پر**نام اربابان خود یک یک ببر گفتنم عمر خودت کردی تباه**نامه اعمال خود کردی سیاه ناامید از هر کجا و دل فکار**می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد**از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان**نور پیشانیش فوق آسمان صورتش خورشید بود و غرق نور**جام چشمانش پر از شرب طهور گیسوانش شط پر جوش و خروش**در رکابش قدسیان حلقه بگوش لب که نه،سرچشمه آب حیات**بین دستش کائنات و ممکنات
بر سرش دستمال سبزی بسته بود**بر دلم مهرش عجیب بنشسته بود کی به زیبائی او گل میرسید**پیش او یوسف خجالت میکشید در قدوم آن نگار مه جبین**از جلال حضرت حق آفرین دو ملک سر را به زیر انداختند**بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتم این زمزمه**آمده اینجا حسین فاطمه صاحب روز قیامت آمده**گوئیا بهر شفاعت آمده سوی من آمدمرا شرمنده کرد**مهربانانه به رویم خنده کرد این که اینجا اینچنین تنها شده**کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است**گریه کرده بعد شیرش داده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد**عکس من را بر دل خود قاب کرد بار ها بر من محبت کرده است**سینه اش را وقف هیئت کرده است سینه چاک آل زهرا بوده است** چای ریز مجلس ما بوده است اینکه در پیش شما گردیده بد**جسم و جانش بوی روضه می دهد
پرچم من را به دوشش می کشید**پا برهنه در عزایم می دودید اسم من راز و نیازش بوده است**تربتم مهر و نمازش بوده است اقتدا بر خواهرم زینب نمود**گاه می شد صورتش بهرم کبود حرمت من را به دنیا پاس داشت**ارتباطی تنگ با عباس داشت نذر عباسم به تن کرده کفن**روز تاسوعا شده سقای من
تا که دنیا بوده از من دم زده**او غذای روضه ام را هم زده بارها لعن امیه کرده است**خویش را وقف رقیه کرده است گریه کرده چون برای اکبرم**با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است**او بسوزد صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود**باعث خوشحالی اعدا شود در قیامت عطر بویش می دهم**پیش مردم آبرویش می دهم باز بالاتر به روز سرنوشت**میشود همسایه من در بهشت آری آری هر که پا بست من است**نامه اعمال او دست من است
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|