سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
تقوای الهی، اساس هر حکمتی است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
314702
بازدیدهای امروز وبلاگ
1
بازدیدهای دیروز وبلاگ
11
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [268]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن بابا ... دلم خیلی تنگه ... خیلی یکشنبه 86 آبان 13  ساعت 10:52 صبح

بابای مهربونم سلام.... می‌دونی امروز چه روزیه؟ نمی‌دونم یادته امروز من و مامان و بچه‌ها چه حالی داشتیم یا نه... بابا... مثل امروز بود که برای همیشه از پیشمون رفتی.... رفتی و تنهامون گذاشتی... رفتی و حسرت «بابا» گفتن رو برای همیشه به دلمون گذاشتی...


سال 78 بود... روز دانش‌آموز... بچه‌ها مدرسه بودن... و اون تلفن...
تلفن زنگ خورد... گفتن شما چه نسبتی با فلانی داری... گفتم دخترشم... گفتن بابات تو بیمارستانه... اما دلم گواهی بدی می داد... اینا دروغ می‌گن... اما خدایا بابا که صبح هیچ‌ ناراحتی‌ای نداشت... خدایا باورم نمی شه...
مامان... چطوری به مامان بگم؟.... خدایا کمک کن...


کم کم همه جمع شدن... صدای شیون از خونه بلند بود... اما من باید چی کار می کردم؟
من دختر بزرگ خونه بودم... باید هوای بقیه رو داشته باشم...

بابایی نمی‌دونی چقدر سخت بود...
بچه‌ها یکی یکی از مدرسه میومدن... آبجی زهرا ـ دختر ته‌تغاری‌ت ـ هم اومد...
می‌گفت چرا اینقدر خونه شلوغه؟ گفتیم همین طوری... بعد اومد جایزه‌ای که به خاطر روز دانش‌آموز بهش داده بودن بهم نشون داد... چی بهش می گفتم؟ می گفتم بی بابا شدیم؟
بابا ... بابا ... بابا...
خیلی سخت بود... خیلی...


بابای خوبم... هنوز هم باورم نمی شه...
خب یه کم سبک شدم... حداقل تو اینجا تونستم چند بار «بابا» صدات کنم...
آخه می‌دونی؟ این مدت اینقدر که تو خودم ریختم و هوای بقیه رو داشتم... داشتم می‌ترکیدم... ممنون که اجازه دادی اینجا باهات درددل کنم...

می‏دونی بابایی ... این روزها بیشتر دلتنگتم... آخه این روزا همه دخترا باباشون پشتوانه‏شونه... روزایی که می‏خوان زندگی جدیدی رو شروع کنن... اما هر بار خواستم باهات مشورت کنم باید می‏اومدم سر مزارت... خدا رو شکر که مزاری داری تا خودم رو سبک کنم... بابا دعام کن... دعا کن دخترت سربلند دنیا و آخرت بشه... دعا کن روسفید بشم...


بابای خوبم
از خدا می‌خوام بحق عشقی که به خانم حضرت زهرا(س) داشتی تو رو امشب مهمان سفره پسرش اباعبدالله(ع) کنه...


راستی بابا یادته گفتی هر وقت خواستی یادم کنی زیارت عاشورا بخون؟ هنوز هم به نیابت از تو زیارت عاشورا می خونم...
بابا بازم می‌گم ... خیلی دلتنگتم... خیلی... خیلی...


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن تصاویری از بقیع، قبل از تخریب دوشنبه 86 آبان 7  ساعت 11:37 صبح

تصاویر بقیع قبل از تخریب

تصاویر بقیع بعد از تخریب

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن قریب غریب چهارشنبه 86 مهر 25  ساعت 5:18 عصر

 

این چکاوک آواز وداع سر داده است ، دعا کنید از ما نگریزد

آخرین ساعات حیات جانباز شیمیایی ، شهید مالک عباسی

پرواز تا دوست در سکوت

او که دلش از فراق یاران به تنگ آمده بود و جانش، تنگی قفس دنیا را تاب نداشت. او که عمری در آرزوی وصال ، دست بر آسمان بلند کرده بود ، سرانجام  . . . . . .

سهم او حتی از هوایی که من و تو تنفس می‌کنیم ، ناچیز است

این تاول‌ها اگر سر باز کنند، حکایت بی‌پایان می‌شوند ...

برفرس تندباد هرکه تورا دید گفت               برگ گل سرخ را باد کجا می برد

میگن . . .
طبق آمار رسمی اعلام شده ، در حال حاضر بیش از 48 هزار و 420 نفر جانباز شیمیایی در کشور وجود دارد که از این تعداد یکهزار و 120 نفــر مشکـلات شـدیـد دارنـد و 9 هزار و 700 نفر در حد متوسط و 37 هزار و 600 نفر عوارض خفیف شیمیایی دارند .

قـابـل تـوجـه . . . ! ! !
اگر جانباز شیمیایی نبودم همان کار «جمع ‌آوری زباله» را که به من پیشنهاد داده بودند ، برای سیرکردن شکم زن و فرزندم قبول می‌کردم، اما باور کنید که نتوانستم  

همسر جانباز جنگ تحمیلی : ما چیز زیادی نمی‌خواهیم. فقط می‌خواهیم آبرومندانه زندگی کنیم ...

 و .

برگرفته از وبلاگ حاج حمید


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن عاشقان عیدتان مبارک یکشنبه 86 مهر 22  ساعت 10:52 صبح

 

عید، میعادی در زمان است و فطر میثاقی با فطرت!

 چرا که رمضان دعوتی است به بازیافتن خودگمشده.

ندائی است برای توجه به خدای فراموش شده.

ضیافتی است برای تناول از مانده تقوا و پایان این میهمانی خدایی عید قبول است.

 

عید توفیق بر طاعت و اطاعت عید توبه و  تهذیب نفس، عید ذکرهای شبانه، عید کنترل خواسته ها ,عید محرومان وگرسنگان.

فطر چیدن میوه‏هایی است که از فطرت می‏جوشد!

 فطر سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است.

 

عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست.مهر قبولی انفاق‏های به قصدقربت است.

پایان‏نامه دوره‏ی ایثار و گذشت است.

 درود بر فطر فطرت، سلام بر فطر ذکر و نیایش تا ... رمضانی دیگر ... و شب قدر و روزهای روزه‏ای دیگر که زنده باشد و رخت به عالمی دیگر کشیده باشد، خدا بهتر می‏داند...

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن گوش کنید... دوشنبه 86 شهریور 19  ساعت 1:13 عصر

این روزها همه انگار یه جورایی حال و هوای دیگه‏ای دارن. گوش کنید، با گوش سر نه، با گوش دلتون... می‏شنوید؟... انگار یه صدایی می‏یاد... دارن همه رو به یک مهمونی بزرگ دعوت می‏کنن.

می‏گن توی این مهمونی، فقیر و غنی فرقی نمی‏کنه، همه دعوتیم.

اما این مهمونی با مهمونی های دیگه فرق داره. توی این مهمونی ساعت‏ها باید گرسنگی بکشی... چی؟ مهمونی و گرسنگی؟ بله درست شنیدید، مهمونی و گرسنگی... توی این مهمونی تو ساعت‏ها باید لب بر آب و غذا ببندی تا گرسنگی و تشنگی گرسنگان رو یاد کنی و به یاد گرسنگی و تشنگی روز قیامت بیفتی. گرسنگی بکشی تا یادت بیاد ممکنه در همسایگی‏ت کسی باشه که در حسرت لقمه‏ای نون باشه... بله درست حدس زدید... دعوتیم به مهمونی خدا...

این روزها همه دعوتنامه دریافت می‏کنن به شرطی اینکه چشم دلشون رو باز کنن. توی این مهمونی، تویی و میزبان... میزبانی که تمام سال به تو خیلی لطف کرده... تو خطا کردی و اون چشم پوشی، تو عصیان کردی و اون راه توبه رو پیش پات گذاشت... حالا هم به تو فرصت داده... فرصت داده خودت رو پیدا کنی... فرصت داده که به درگاهش بری... فرصت داده که بدون واسطه باهاش صحبت کنی... حتی شیطون رو هم به غل و زنجیر کشیده... فرصت داده که تو هم هوای نفست رو به غل و زنجیر بکشی و پاک و ناب به درگاهش بری. آخه میزبان ما خیلی مهربونه. نمی‏تونه گناه کردن ما رو ببینه و بی‏خیال ما باشه... می‏ خواد به ما فرصت بده... اونم فرصتی به این بزرگی...

 

این میزبان بزرگ، برامون شب‏های بزرگی رو قرار داده، شب‏هایی که خیر من الف شهر هستند... شب‏های قدر... ای کاش همه ما بتونیم توفیق درک این شب‏های عزیز رو پیدا کنیم... .

این روزها همه جا بوی ماه رمضون می‏ده. خیلی ها این چند روزه به استقبال مهمونی خدا رفتن... چقدر این مهمونی زیباست... سفره افطار... مهمونی‏ها... صله ارحام ... اما ای کاش اصل مطلب رو هیچ وقت یادمون نره... با این مهمونی قراره به یاد گرسنگان باشیم... مبادا از اونا غافل بشیم! مبادا ماه رمضان تمام بشه و حسرت روزهای عزیزی رو که از دست دادیم بکشیم.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

 


  نظرات شما  ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ