سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
فرزند مرده تواند خفت ، و مال ربوده دیده بر هم نتواند نهفت . [ و معنى آن این است که او بر کشته شدن فرزند شکیبایى دارد و بر ربوده شدن مال طاقت نیارد . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
315087
بازدیدهای امروز وبلاگ
28
بازدیدهای دیروز وبلاگ
27
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [269]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن در این دیار جز عاشقی ممنوع! دوشنبه 86 اردیبهشت 24  ساعت 1:8 عصر

در طلب نیازی بودم که راهی دیاری از جنس بلور و ناب شیشه‏ای شدم. از دور، نوری شفاف سو سو می‏زد و مرا بی‏اختیار به سمت خود فرا می‏خواند.


من هم آرام آرام به  راه نزدیک و نزدیک‏تر می‏شدم. طپش قلبم شدید و شدیدتر می‏شد. اما آرامش خاصی از درون بر من هویدا بود. آبادی آشکار شد. گام‏هایم از پیش سبک‏تر شده بود. قبل از ورودی آبادی، بر تابلویی اینچنین نوشته بود: ‹‹در این دیار جز عاشقی ممنوع!›› این جمله مرا مصمم‏تر از قبل و کنجکاوتر کرد که معنای آن را بیابم.


 

وارد آبادی شدم. پیری را دیدم که کوله‏ای بر پشت خمیده‏اش به دوش می‏کشید. زنی را دیدم دست بر زانوانش گرفته و لالایی زمزمه می‏کند. کودکی را دیدم چشم‏گریان که نه از برای بازی‏های کودکانه است که اشک می‏ریزد. دخترک جوانی را دیدم که چشم به دری دوخته و اشک می‏ریزد. در این دیار فقط سادگی دیدم. خبری از عیش و خوشی بی‏معنا، نبود. اگر تلاشی بود، فقط برای رسیدن به معنای همان سر در ورودی شهر بود.

 

از مردی میانسال پرسیدم: چگونه این همه سادگی را به شهرتان آذین کرده‏اید و چرا در اینجا خبری از سرخوشی نیست؟ هر کس اگر به کاری مشغول است فقط در چشمانش چیزی غریب موج می‏زند. دوست دارم بدانم این موج از چیست؟


نگاهی غریب به من انداخت و گفت: مگر نمی‏دانی سال‏هاست که ما منتظریم و بوی او را می‏شناسیم؟ می‏دانیم که روزی خواهد آمد و چون به بازگشت او ایمان داریم، خود را فقط به عشق او به رفع نیازی چند و تلاشی چند برابر مشغول کرده‏ایم و اجازه ورود عشق‏های ننگین و رنگین نمی‏دهیم.


 

آه که زمان برگشت از این دیار به محض بیرون آمدن دوباره گام‏هایم سنگین می‏شوند . . .

مأخذ


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ