سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  عشق یعنی انتظار منتظر
زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
315092
بازدیدهای امروز وبلاگ
33
بازدیدهای دیروز وبلاگ
27
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
عشق یعنی انتظار منتظر
لیلا شیدا
مدعی شیداییم، اما تا شیدا شدن فاصله بسیار است
لوگوی وبلاگ
عشق یعنی انتظار منتظر
فهرست موضوعی یادداشت ها
مذهبی .
بایگانی
در نکوهش غیبت
مهمانی سلطان عشق
پیوندهای روزانه

بنت الزهرا [319]
یاس نبی [252]
ماه بنی هاشم [374]
پرواز بی انتها [275]
فاطمیون [288]
نور الانوار [269]
برادرم محسن [345]
[آرشیو(7)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
غریب آشنا
سایت چهارسو

لوگوی دوستان


























موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   لیلا شیدا  

عنوان متن از 300 تا اخراجی‏ها چهارشنبه 86 فروردین 29  ساعت 5:3 عصر

شاید در نگاه نخست، عنوان این یادداشت و مقایسه دو اثر سینمایی که از نظر خاستگاه، تکنیک، ایدئولوژی و هدف، تفاوت‌های بنیادینی دارند، بی‌معنا به نظر برسد، اما با مقداری تأمل، می‌توان وجوه تشابهی علاوه بر هم‌زمانی اکران بین این دو فیلم یافت.

هر دو فیلم پیش از نمایش، جنجال آفریدند و حواشی آنها، عامل عمده جذابیتشان شد.
هر دو اثر سینمایی از نگاه اکثر منتقدان، فاقد ارزش‌های فنی و حرفه‌ای قلمداد شدند.
هر دو این آثار با اقبال عمومی در نمایش روبه‌رو شده و به فروش غیرمنتظره‌ای دست یافتند.
کارگردانان هر دو اثر، فاقد تجربه جدی در سینما بودند و ساخت چنین آثار جنجالی از آنان انتظار نمی‌رفت.

و سرانجام هر دو فیلم،‌ از سینما به عنوان ابزاری برای مبارزه استفاده کردند. «300» وسیله‌ای برای ایجاد ذهنیتی توهم‌‌آمیز به غرب در برابر شرق به ویژه ایران و «اخراجی‌ها» به گفته سازنده‌اش به ابزاری برای مبارزه فرهنگی و تداوم مسیر دفاع مقدس و انقلاب.

هرچند تاکنون موفقیت «300» در راستای هدف از پیش‌تعیین‌شده آن تضمین شده و اقبال کم‌نظیری از این اثر در جامعه ایالات متحده شده که همچنان دچار التهاب ناشی از حادثه 11 سپتامبر و سپس دو جنگ پیاپی در خاورمیانه است و شاید این فیلم وظیفه آماده‌سازی مردم آمریکا برای تهاجمی دیگر را بر عهده دارد؛ اما آیا مسعود ده‌نمکی نیز همانند «زاک اسنایدر» در مبارزه خود موفق بوده است؟

در «اخراجی‌ها»، ده‌نمکی فرم و محتوای خود را تا حد زیادی از مجموعه تلویزیونی «خوش‌رکاب» ساخته علی شاه‌حاتمی که چهار سال پیش در ایام نوروز از سیما به نمایش درآمد، وام گرفته است، هرچند «خوش‌رکاب» هم از سوی منتقدان، تأثیرگرفته از «لیلی با من است» کمال تبریزی ارزیابی می‌شد.

داستان، کشانده شدن لوطی‌ها به جبهه است که البته در این دو اثر، ناشی از اجبارهای متفاوت است؛

داستان، کشانده شدن لوطی‌ها به جبهه است که البته در این دو اثر، ناشی از اجبارهای متفاوت است؛ اما در هر دو، تشابهات فراوانی به جهت تیپ‌سازی، دیالوگ‌ها، استفاده از اشعار و ترانه‌های پیش از انقلاب، تقابل با شخصیت‌های سنتی جبهه و حضور رزمنده‌ای که نقش مرشد را برای لوطیان در حال اصلاح ایفا می‌کند، به چشم می‌خورد. هرچند از نظر شاخصه‌های فنی، اثر شاه‌حاتمی به رغم تلویزیونی بودن برتری‌های محسوسی در فیلمنامه، کارگردانی، تدوین و حتی بازیگری نسبت به اثر ده‌نمکی دارد، اما همین تکرار موفق نیز جالب توجه است. با این حال، «اخراجی‌ها» از آنجا مورد تردید قرار می‌گیرد که دچار تنها نقطه‌ضعف بزرگ «خوش‌رکاب» می‌گردد و آن‌قدر در کوچه پس‌کوچه‌های حاشیه و جذاب‌سازی اثر ـ که در فرهنگ عامیانه و کوچه‌بازاری لوطی‌ها متمرکز شده ـ خود را درگیر می‌کند که فرصت و توان پرداختن به متن که همان بستر تحول‌ساز جبهه‌هاست، در فیلم گرفته می‌شود، بنابراین «اخراجی‌ها» نیز همچون «خوش‌رکاب» موفق به جذب مخاطب می‌شود، اما توان برقراری ارتباط عمیق و انتقال پیام بطنی خود را با بیننده نمی‌یابد. هرچند ممکن است شاه‌حاتمی در «خوش‌رکاب» اصولا مدعی چنین انتقالی نباشد و همین اثر ایجادشده را مطلوب بداند، اما از ده‌نمکی که به بیان خود، فیلمسازی را ابزاری برای اهداف بالاتر و انتقال و القای آرمان‌هایش به مخاطب می‌داند، چنین نتیجه‌‌ای پذیرفته نیست.

مقایسه این دو اثر با آثار فیلمساز منحصر به فرد و برجسته سینمای ایران، ابراهیم حاتمی‌کیا، که در ژانر دفاع مقدس ساخته شده، اما در اکثر آثار خود به ویژه «دیده‌بان»، «مهاجر»، «آژانس شیشه‌ای» و «روبان قرمز» تا حدود زیادی موفق به انتقال پیام اصلی مورد نظر خود می‌شود، نشان می‌دهد که سوژه جذاب، اقبال مخاطب، بودجه سنگین و حتی شرایط مساعد فرهنگی و سیاسی روز جامعه نیز به منزله موفقیت یک فیلمساز در مقصود خود نیست، هرچند نگارنده نه مدعی نقد تخصصی سینماست و نه تمایل چندانی به ورود به این عرصه پرمدعی دارد؛ اما از آنجا که به بهانه اکران «اخراجی‌ها» در سینما و فروش میلیاردی این فیلم، پدیدآورنده آن مجال بی‌سابقه‌ای برای طرح دغدغه‌ها، عقاید و تمایلات فرهنگی و اجتماعی خود یافته است، طرح این مقدمه نسبتا طولانی سینمایی را ضروری دانستم تا از زاویه آن به نقد گذشته و حال صاحب این اثر، یعنی مسعود ده‌نمکی بپردازم.

پشت صحنه اخراجی‌هابه یاد دارم دوازده سال پیش، مسعود ده‌نمکی که به تازگی فعالیت‌های اجتماعی و خیابانی گسترده را آغاز کرده بود، به همراه مهندس مسعود و حسین الله‌کرم، گروه «انصار حزب‌الله» و نشریه این گروه (ماهنامه «یالثارات‌الحسین(ع)») را اداره می‌کردند و در محافل دانشگاهی نیز، مسئول وقت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران را جهت سخنرانی به نمایندگی برمی‌گزیدند. صاحب این قلم نیز آن زمان در مسئولیت گروه مطالعاتی بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر به فعالیت می‌پرداخت و همچون ده‌نمکی و دیگر نیروهایی که در هر لباس و صنف، دغدغه دفاع از ارزش‌های انقلاب را داشتند، درگیر نگرانی مشترکی نسبت به رسوخ اندیشه‌های لیبرالیستی و پیامد آن، لائیسم و نفی ایدئولوژی در فضای دانشگاه‌ها بودیم.

سمبل این جریان فکری مهاجم، دکتر عبدالکریم سروش بود. اما با وجود آن‌که ما و این برادران در دغدغه و تشخیص مشکل مشترک بودیم، راه‌حل‌های متفاوتی برای رویارویی در این جبهه فرهنگی برگزیدیم. پیشنهاد ما توانمندسازی فکری و ایجاد چالش نرم‌افزاری با جریان فرهنگی مهاجم بود و راه‌حل این دوستان جلوگیری از حضور فیزیکی این اندیشه در فضای دانشگاه.

هرچند همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد،‌ مسئولان امر، نظر دوستان را بر نظر ما ترجیح دادند و ما ناگزیر به طی مسیر نرم‌افزاری به تنهایی گشتیم که تنها بخشی از آن ایجاد تشکلی فرهنگی و توانمندسازی فکری نیروهای انقلاب بود. اما حوادث سال‌های بعد نشان داد ایجاد مانع فیزیکی توسط این دوستان نیز جز تسریع و تقویت جریان فکری مذکور، تأثیری نداشت، کما این‌که عرضه این نوع نگرش و برخورد در ماهنامه «یالثارات» و هفته‌نامه «شلمچه» نیز فتح‌الفتوحی دیگر را برای جریان فرهنگی لیبرالیسم در میدان مطبوعات به همراه آورد.

شاید ده‌نمکی به یاد داشته باشد به جهت انتشار آخرین شماره نشریه «شلمچه» در آستانه دوم خرداد علیه خاتمی، حقی بزرگ بر گردن رئیس‌جمهور سابق ایران دارد و تداوم آن رویکرد ماهنامه «شلمچه» و «یالثارات» در عرصه مطبوعاتی توسط متولیان امروز فرهنگ کشور طی دوره نخست دولت اصلاحات، یکی از عللی بود که بر رونق فعالیت اصلاح‌طلبان افزود و پیروزی‌هایی پیاپی را برای آنان به ارمغان آورد و با آرای بی‌‌نظیر سیدمحمد خاتمی در 18 خرداد 1380 تکمیل شد.

اما اکنون انتظار می‌رود مسعود ده‌نمکی که اکنون لباس فیلمساز صاحب‌ گیشه و مخاطب را به تن کرده و مسئول وقت بسیج دانشجویی که امروز با تکیه بر صندلی نمایندگی مجلس در قانون‌گذاری و نظارت کشور نقش ایفا می‌کند، مهندس مسعود که از مدیران مؤثر نفتی کشور است و الله‌کرم که گفته می‌شود به تازگی به دستگاه دیپلماسی کشور وارد شده است، دریابند که دوازده سال پیش چگونه از مسیر حقیقی خود منحرف شدند و نه تنها به تحقق آرمان‌هایشان کمک نکردند، بلکه وسیله‌ای برای تسریع و تشدید موفقیت جریانی شدند که بنای مقابله با آن را داشتند.

البته حافظه تاریخی جامعه هنوز به اندازه‌ای مبتلابه فراموشی هست که تصویر ساخته‌شده از حزب‌الله و انصار حزب‌الله توسط حریفان دانا و دوستان نادان که صرفا برای مقابله با بدحجابی و لباس جوانان یا جلوگیری از حضور روشنفکران در محافل دانشگاهی را بپذیرد، اما آیا به راستی آرمان این گروه و صحنه مبارزه اصلی آنان، بر همان کلیشه ساخته‌شده در افکار عمومی منطبق است؟ آیا دست‌هایی در داخل این طیف و فراتر از آنان به آرامی حزب‌الله را ـ که در ابتدا خود را دشمن جریان استحاله اقتصادی و مدیریتی کشور و تغییر ساختار اثرگذاری بر جامعه می‌دانست ـ، به سوی برخورد با این‌گونه ظواهر، آن هم با نسنجیده‌ترین شکل ممکن آن، منحرف نکرد؟

اکنون که مسعود ده‌نمکی سخن از باقی ماندن در مبارزه می‌گوید، باید سخن وی را بپذیریم و بر حسن نیتش ارج نهیم، اما کمترین وظیفه ما هشداری است به او که در دام انحرافی از مسیر اصلی مبارزه که در دهه 70 او را با خود به سویی دیگر برد، فرو نیفتد.

مبارزه امروز در عرصه فرهنگ و هنر و در بطن جامعه، مؤلفه‌های فراوانی را می‌طلبد که فراتر از خنداندن و گریاندن تماشاچی سینماست. هرچند این مخاطب بهترین فرصت برای آغاز حرکت است، اما حرکتی صحیح به مقصدی از پیش برنامه‌ریزی شده ـ آن‌گونه که «300» مخاطب خود را برمی‌انگیزاند و در مسیر مبارزه به راه می‌اندازد ـ نیاز دارد. اما «اخراجی‌ها» هنوز دچار اختلاف‌فاز بیست ساله با عرصه مبارزه است، مسئله امروز جامعه ما تبدیل به دستمال‌یزدی اراذل «اخراجی‌ها» به کلاشینکف بسیجیان نیست، چراکه امروز نه توده‌های دچار غفلت جامعه از جنس این اراذلند نه در مبارزه اصلی کلاشینکف و دیگر تسلیحات ما اثر جدی دارند. مبارزه امروز، چالشی جدی و نرم‌افزاری با فرهنگ خودساخته و القاشده‌ای است که روح انقلاب و ارزش‌ها را به استحاله کشیده است، مبارزه‌ای است که دیگر قابل تطبیق با مرزهای خاکی و آبی نیست؛ بلکه در همه جا رخ می‌دهد و حریف در هر لباسی رخ می‌نمایاند.

همان‌گونه که انحراف دوازده سال قبل به خروج از مقابله با تغییر بسترهای اقتصادی و مدیریت جامعه به برخورد با ظواهر و مقابله فیزیکی با جریان فرهنگی بود، مبارزه به خطر انحراف امروز سطح‌گرایی، عوام‌فریبی، فرو افتادن در بستر ستیز با شعار و دن‌کیشوت‌وار به مقابله با جریانی رفتن است که پروژه «300» یکی از حملات مقدماتی آن در عرصه فرهنگی است.

فؤاد صادقی


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نفس اماره
نمیدانی چه لذتی دارد این حجاب !
خنده دار ترین ها !!!
خواهشا تا آخرش بخون
دلم از دست همه گرفته...
آقا، ما اهل کوفه هستیم!
دل به دل راه داره
چت با خدا
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ