• وبلاگ : عشق يعني انتظار منتظر
  • يادداشت : السلام عليك يا زين العابدين
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    توضيح در تصحيح

    خداوند شما را از بلاياي ارضي وسمائي مصنون و محفوظ بدارد.

    مورخان اسلامى نوشته‏ اند كه اسيران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد كوفه كردند. كوفه براى خاندان وحى شهرى آشنا بود، برخى از بانوان كاروان اسيران همچون زينب(س) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر اين شهر بود. اين شهر مدتى مركز حكومت امام على(ع) بود و مردم اين شهر خاندان على(ع) را از ياد نبرده بودند. على ‏بن ‏الحسين را در حالى كه تنى رنجور و آهن و غلى در گردن داشت وارد شهر كوفه نمودند.

    على‏ بن‏ الحسين(ع) در سرزنش مردم شهر كوفه چنين فرمود:

    مردم، آنكه مرا مى‏ شناسد، مى ‏شناسد. آنكه مرا نمى ‏شناسد خود را به او مى ‏شناسانم. من على، فرزند حسين، فرزند على‏ بن ‏ابيطالبم. من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وى را اسير كردند. من پسر آنم كه در كنار نهر فرات سر بريدند، در حالى كه نه به كسى ستم كرده و نه با كسى مكرى به كاربرده بود. من پسر آنم كه او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخرى بزرگ است.

    مردم آيا شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نكرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و فريبش نداديد؟ و به پيكار او برنخاستيد؟ چه زشت‏كارانيد و چه بدانديشه و كرداريد. اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان من را كشتيد! و حرمت مرا در هم شكستيد! شما از امت من نيستيد، به چه رويى به او خواهيد نگريست؟

    سخنان امام سجاد(ع) تحولى شگفت در كوفيان ايجاد كرد و از هر سو بانگ گريه برخاست. مردم يكديگر را سرزنش كردند. سپس على ‏بن‏ الحسين(ع) بر اين نكته تأكيد كرد كه سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد كه نيكوترين سيرت است. مردم كوفه كه مجذوب سخنان حماسى و مخلصانه سيد ساجدان قرار گرفته بودند، فرياد برآوردند كه ما فرمانبردار توايم و از تو نمى ‏بريم و با هر كس كه گويى پيكار مى ‏كنيم و با آنكه خواهى در آشتى به سر مى ‏بريم! يزيد را مى ‏گيريم و از ستمكاران بر تو بيزاريم.

    امام على ‏بن ‏الحسين(ع) از موضع سست كوفيان آشنا بود فرمود:

    هيهات! اى فريبكاران دغل باز، اى اسيران شهوت و آز. مى ‏خواهيد با من هم كارى كنيد كه با پدرانم كرديد؟ نه به خدا. هنوز زخمى كه زده‏ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخى اين غمها گلوگير و اندوه من تسكين‏ ناپذير است. از شما مى‏ خواهم نه با ما باشيد نه بر ما.

    خداوندا...تو به بيمار مصلحتي كربلا قسمت ميدهيم كه ما را به مقام

    والا و خون شهيدان كربلا واقف كردان وما را از رهروان آن امام همام

    قرار بده...انشاالله تعالي

    سلام محضر خواهر بزرگوار

    بوسه بر دستي زنيم كه قلم در مناقب و مصائب اهل البيت عليه السلام با جوهر خون دل همراه ميكند...

    خداوند شما را بلائي ارضي وسمائي مصنون و محفوظ بدار

    هميشه در پناه خدا

    سلام علي قائم المنتطر

    التمايس دعا

    سلام خدا برياس نبي